این بهترین تصویر های مخابره شده در ایران بعد از انقلاب اسلامی است.جمعه پارک آب و آتش. خاک بر سر حکومتی که نمیداند ملت چه میخواهد ...آزادی...شادی... نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش. ما را یاری کنید . صفحه را لایک کنیم و این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.ما منتظر اطلاع رسانی شما هستیم .. جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim
جنبش تحریم انتخابات
Saturday, July 30, 2011
این بهترین تصویر های مخابره شده در ایران بعد از انقلاب اسلامی است.جمعه پارک آب و آتش. خاک بر سر حکومتی که نمیداند ملت چه میخواهد ...آزادی...شادی...
این بهترین تصویر های مخابره شده در ایران بعد از انقلاب اسلامی است.جمعه پارک آب و آتش. خاک بر سر حکومتی که نمیداند ملت چه میخواهد ...آزادی...شادی... نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش. ما را یاری کنید . صفحه را لایک کنیم و این صفحه را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.ما منتظر اطلاع رسانی شما هستیم .. جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim
Monday, July 25, 2011
Sunday, July 24, 2011
کهریزک ، تقدیم به خاطره چاک چاک شهید امیر جوادی فر ، ترانه ای از بابک جوادی فر
نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش. ما را یاری کنید . صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم .ما منتظر اطلاع رسانی شما هستیم ..جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall
Saturday, July 23, 2011
تحريم انتخابات نه ترحيم اصلاحات
تحريم انتخابات نه ترحيم «اصلاحات» كه نجات آن از دست دلالان مشروعيت براي حكومت است
اگر اصلاح طلبان يا لااقل طيفي از آنها در انتخابات مجلس نهم حضور يافته و با دادن وعدههاي تكراري وبعضا فريبكارانه ،همپاي حكومت مردم را به شركت در انتخابات تشويق كنند و در مقابل هم مدافعين تحريم نتوانند يك عزم ملي و خللناپذير براي اين منظورايجاد كنند متاسفانه امكان به حقيقت پيوستن پيشبيني بهنود بسيار زياد خواهد بود. اعلام تاسف كردم چون حتي اگر به فرض محال حكومت از دستبرد به آراي مردم صرف نظر كند واصلاحطلبان نيز عليرغم اين دو دستگي و اختلاف نظر بين مخالفين حكومت بر سر شركت در انتخابات يا تحريم آن، با اقبال عمومي مواجه شده و كرسيهاي قابل توجهي را در مجلس به دست آورند ،باز هم هيچ تضميني وجود ندارد كه در قبال هزينهي بزرگي كه پرداخته ميشود و همان مشروعيت بخشي به يك حكومت استبدادي است بتوانيم شاهد بيرون آمدن آزادي ولو از نوع دست و پا بسته اش از صندوقهاي راي باشيم.
اين درست است كه در هر حال حكومت با دروغ و جوسازي و با استفاده از رسانهي ملي غصب كردهاش سعي در ارائهي نمايشي دروغين از حضور گستردهي مردم و اعتبارسازي براي خود در داخل و خارج خواهد داشت،اما نبايد به اين بهانه خود نيز همدست دروغگويان گشته و به نوعي به آنها كمك هزينهي خريد آبرو پيشكش كنيم.زيرا بايد توجه داشت كه اولا ميتوان با سازماندهي برنامههاي موازي اعتراضي در روز انتخابات وهمينطور تلاش گسترده براي ابراز و اعلام تحريم، به عنوان حركتي ملي در رسانههاي آزاد وبين المللي، نمايش دروغين حكومت را از سنديت و اعتبار ساقط كرد و دوما مشروعيت بخشي از سوي مردم با مشروعيت سازي از طرف حكومت براي خودش تفاوت بسيار دارد و اولي چندين بار بيشتر و موثرتر به ديكتاتوري دوام ميبخشد.حكومتي كه مطمئن باشد با وجود تمامي اعدامها و زندانهاي ناعادلانه، سركوبهاي بيرحمانه، ضعف هاي مديريتياش و مشكلات اقتصادي حاصل از آن هنوز با قهر مردم تحت سلطه اش مواجه نشده و ميتواند بنابرصلاح ديد خودش هرجا و هر زماني كه خواست آنها را به بازي بگيرد با روحيهي قويتر و جسارت بيشتري به ادامه ي روند نقض حقوق شهروندي مردمانش مشغول ميشود و با خيال آسودهتري منافع ملي را قرباني اهداف ايدئولوژيك خود ميكند.از تبعات ديگر اين مشروعيت بخشي مردمي به يك حكومت ديكتاتوري آن است كه دولتهاي خارجي و سازمانهاي حقوق بشري ، حضور در انتخابات را به عنوان مقبوليت و محبوبيت آن حكومت نزد مردمانش به حساب آورده و درنتيجه بي تفاوت تر از پيش از كنار موارد نقض حقوق بشر در آن كشور عبور خواهند كرد بي آنكه هزينه و بودجه اي براي كمك به گردش اطلاعات آزاد دربين مردم ديكتاتورزده اختصاص دهند.
البته نتايج حضور در انتخابات ميتواند بدتر از اين هم باشد و آن زماني است كه سواستفادهي حكومت با عدم استفادهي اصلاح طلبان در هم آميزد.يعني اصلاح طلبان عليرغم آن همه تحقير از سوي خامنهاي و ناديده گرفتن خواستههاي بخشي از اعضاي احزاب اصلاحطلب و همينطور هوادارانشان مبني بر تحريم،نتوانند هيچ توفيقي در انتخابات به دست آورند و تنها موقعيت اجتماعي-سياسي شان در بين مردم تضعيف شده و بر چهرهشان به عنوان يك معترض خدشه وارد شود، در يك كلام از مردم رانده و از مجلس مانده شوند.در واقع اين گروه مدافع حضور بايد حواسشان را جمع كنند كه اينبار اعمال تقلب در انتخابات و روشن شدن آن نميتوانند اعتراضاتي همه گير و محكم ، نظير خرداد 88، را به دنبال داشته باشند.زيرا شرايط با دوسال قبل فرق كرده وچنان فضاي ترس و ياسي بر جامعه حاكم شده كه دستگيري موسوي و كروبي نيز نتوانست آن فضا را در هم بشكند چه رسد به باز ماندن چند اصلاح طلب از حضور در يك مجلس بيخاصيت و فرمايشي.
بنابراين با توجه به همه ي موارد ذكر شده گمان ميكنم كه تحريم در مقايسه با شركت در انتخابات از پتانسيل قويتري براي تغيير برخوردار باشد.در نظامي كه كوچكترين احترامي به راي و خواستهي مردم قائل نيست، تحريم نه به معناي تسليم و انفعال كه تجلي يك اعتراض مدني به انتخابات غيردموكراتيك است. تحريم اتمام حجت با اين نظام و گسستن تمام رشتههاي واسط اتصال با آن است. تحريم ميكنيم تا نشان دهيم كه داشتن حق انتخاب در اين نظام فقط يك سراب است و تشنگي را به فريب خوردگي ترجيح ميدهيم و بالاخره تحريم انتخابات نه ترحيم اصلاحات كه نجات آن از دست دلالان مشروعيت براي حكومت است.
تحريم انتخابات نه ترحيم «اصلاحات» كه نجات آن از دست دلالان مشروعيت براي حكومت است
اگر اصلاح طلبان يا لااقل طيفي از آنها در انتخابات مجلس نهم حضور يافته و با دادن وعدههاي تكراري وبعضا فريبكارانه ،همپاي حكومت مردم را به شركت در انتخابات تشويق كنند و در مقابل هم مدافعين تحريم نتوانند يك عزم ملي و خللناپذير براي اين منظورايجاد كنند متاسفانه امكان به حقيقت پيوستن پيشبيني بهنود بسيار زياد خواهد بود. اعلام تاسف كردم چون حتي اگر به فرض محال حكومت از دستبرد به آراي مردم صرف نظر كند واصلاحطلبان نيز عليرغم اين دو دستگي و اختلاف نظر بين مخالفين حكومت بر سر شركت در انتخابات يا تحريم آن، با اقبال عمومي مواجه شده و كرسيهاي قابل توجهي را در مجلس به دست آورند ،باز هم هيچ تضميني وجود ندارد كه در قبال هزينهي بزرگي كه پرداخته ميشود و همان مشروعيت بخشي به يك حكومت استبدادي است بتوانيم شاهد بيرون آمدن آزادي ولو از نوع دست و پا بسته اش از صندوقهاي راي باشيم.
اين درست است كه در هر حال حكومت با دروغ و جوسازي و با استفاده از رسانهي ملي غصب كردهاش سعي در ارائهي نمايشي دروغين از حضور گستردهي مردم و اعتبارسازي براي خود در داخل و خارج خواهد داشت،اما نبايد به اين بهانه خود نيز همدست دروغگويان گشته و به نوعي به آنها كمك هزينهي خريد آبرو پيشكش كنيم.زيرا بايد توجه داشت كه اولا ميتوان با سازماندهي برنامههاي موازي اعتراضي در روز انتخابات وهمينطور تلاش گسترده براي ابراز و اعلام تحريم، به عنوان حركتي ملي در رسانههاي آزاد وبين المللي، نمايش دروغين حكومت را از سنديت و اعتبار ساقط كرد و دوما مشروعيت بخشي از سوي مردم با مشروعيت سازي از طرف حكومت براي خودش تفاوت بسيار دارد و اولي چندين بار بيشتر و موثرتر به ديكتاتوري دوام ميبخشد.حكومتي كه مطمئن باشد با وجود تمامي اعدامها و زندانهاي ناعادلانه، سركوبهاي بيرحمانه، ضعف هاي مديريتياش و مشكلات اقتصادي حاصل از آن هنوز با قهر مردم تحت سلطه اش مواجه نشده و ميتواند بنابرصلاح ديد خودش هرجا و هر زماني كه خواست آنها را به بازي بگيرد با روحيهي قويتر و جسارت بيشتري به ادامه ي روند نقض حقوق شهروندي مردمانش مشغول ميشود و با خيال آسودهتري منافع ملي را قرباني اهداف ايدئولوژيك خود ميكند.از تبعات ديگر اين مشروعيت بخشي مردمي به يك حكومت ديكتاتوري آن است كه دولتهاي خارجي و سازمانهاي حقوق بشري ، حضور در انتخابات را به عنوان مقبوليت و محبوبيت آن حكومت نزد مردمانش به حساب آورده و درنتيجه بي تفاوت تر از پيش از كنار موارد نقض حقوق بشر در آن كشور عبور خواهند كرد بي آنكه هزينه و بودجه اي براي كمك به گردش اطلاعات آزاد دربين مردم ديكتاتورزده اختصاص دهند.
البته نتايج حضور در انتخابات ميتواند بدتر از اين هم باشد و آن زماني است كه سواستفادهي حكومت با عدم استفادهي اصلاح طلبان در هم آميزد.يعني اصلاح طلبان عليرغم آن همه تحقير از سوي خامنهاي و ناديده گرفتن خواستههاي بخشي از اعضاي احزاب اصلاحطلب و همينطور هوادارانشان مبني بر تحريم،نتوانند هيچ توفيقي در انتخابات به دست آورند و تنها موقعيت اجتماعي-سياسي شان در بين مردم تضعيف شده و بر چهرهشان به عنوان يك معترض خدشه وارد شود، در يك كلام از مردم رانده و از مجلس مانده شوند.در واقع اين گروه مدافع حضور بايد حواسشان را جمع كنند كه اينبار اعمال تقلب در انتخابات و روشن شدن آن نميتوانند اعتراضاتي همه گير و محكم ، نظير خرداد 88، را به دنبال داشته باشند.زيرا شرايط با دوسال قبل فرق كرده وچنان فضاي ترس و ياسي بر جامعه حاكم شده كه دستگيري موسوي و كروبي نيز نتوانست آن فضا را در هم بشكند چه رسد به باز ماندن چند اصلاح طلب از حضور در يك مجلس بيخاصيت و فرمايشي.
بنابراين با توجه به همه ي موارد ذكر شده گمان ميكنم كه تحريم در مقايسه با شركت در انتخابات از پتانسيل قويتري براي تغيير برخوردار باشد.در نظامي كه كوچكترين احترامي به راي و خواستهي مردم قائل نيست، تحريم نه به معناي تسليم و انفعال كه تجلي يك اعتراض مدني به انتخابات غيردموكراتيك است. تحريم اتمام حجت با اين نظام و گسستن تمام رشتههاي واسط اتصال با آن است. تحريم ميكنيم تا نشان دهيم كه داشتن حق انتخاب در اين نظام فقط يك سراب است و تشنگي را به فريب خوردگي ترجيح ميدهيم و بالاخره تحريم انتخابات نه ترحيم اصلاحات كه نجات آن از دست دلالان مشروعيت براي حكومت است.
تحریم انتخابات و سیاستِ سبز
«اگر تمام شرایط فراهم نشود ما بطور قطع در انتخابات شرکت نمیکنیم» این جدی ترین موضعی است که بزرگان ما تا کنون با اطمینان اتخاذ کرده اند . براین اساس؛ جنش سبز ، اصلاح طلبان و سایر معترضین به حکومت امنیتی نظامی؛ هیچ داوطلبی را برای شرکت در انتخابات مجلس معرفی و یا تأیید نمیکنند. این رویکرد چراغ سبزی است برای اجرای راهکار اصلی آنان بمنظور برهم زدن بازی سی ساله حکومت، از طریق پروژه ای بنام «مشارکت فعال ومعترضانه در انتخابات» که از سال 86 به اتفاق آراء به تصویب آنان رسیده است . در مورد این رویکرد به بیانیه احزاب اصلاح طلب و مقاله ها ی ارائه شده از سوی آنان و سخنرانی آقای تاج زاده ؛ و برای نمونه به سایت امروز در این ( لینک++ ) مراجعه نموده ،تحریم انتخابات را به شکل بهینه آن و طبق برنامه انجام دهید. رهبرانی که اینک در چنبرۀ قضائی امنیتی نظام گرفتارند محدودیتها و معذوریتهای خود را دارند به همین دلیل ما باید با توجه به سیاق وسابقه کار وظیفه خود را آنچنان که شایسته است برای پیش برد برنامه از پیش تعیین شده بطور هماهنگ ایفا نمائیم. این نقش براساس برنامه مذکور و لینک فوق ؛ ذیلاً توضیح داده میشود.
مقدّمتاً به دوستانی که فکر میکنند شرکت در انتخابات باعث مشروعیت بخشی به حکومت است یاد آور میشود که این امربطور قطع و تنها در مورد تمام احزاب و داوطلبان انتخاباتی صادق است ولی نه درمورد رأی دهندگان! میپرسید چرا؟. شرکت چهل ملیونی مردم در انتخابات88 چه مشروعیتی برای رژیم بدست آورد؟ نتیجه آن مشارکت عمومی جز افشای بیش از پیش و بی اعتباری حکومت و اوج گرفتن جنبش سبز در جهان چه بود؟. جز اینکه حکومت چهرۀ واقعی خود را به جهانیان نشان داد و به قیمت ریزش نیروهایش باطن خود را ظاهر ساخت چه نتیجه گرفت.
تحریم انتخابات به شکل ساده آن یک نوع بی عملی است که میتواند طبق برنامه اشاره شده به تحریم بهینه یعنی (مشارکت معترضانه) یا جنبش رأی باطله و انتخاب نکردن هیچ نماینده تبدیل گشته و اتحاد ملّی وفراگیر اعتراض خود را این بار رساتر به اطلاع جهانیان برساند. لطفاً در غیاب احزاب و مطبوعات آزاد این تنها میدان باقیمانده برای اعتراضات را با شعارهای تک بُعدی ؛ به دشمنان داخلی و خارجیها وا گذار نکنیم. چون حکومت همیشه رأی دهندگان مجبور! و جیره بگیر خود برای شرکت در انتخابات را دارد در غیاب معترضین ؛ نمایش انتخاباتی خود و تقلب و القای مشروعیت خویش را راحت تر بر گزار میکند. مواظب باشیم تا کلاه تحریم و بی عملی که آرزوی حاکمیّت است بسرمان نرود.
اگر با شرکت معترضانه در انتخابات و نوشتن کلمه نه و یا هر پیام اعتراضی دیگر روی برگه رأی خود؛ آن را با محکم کاری ! باطل کنیم؛ با قبضۀ صحنه سیاسی و پر کردن صندوقها از رأی باطله؛ برنامه حکومت را مصادره به مطلوب کرده و بازیشان را به هم میریزیم . چون ساز و کار تقلب درانتخابات مجالس و یا شوراها بدلیل تعدد داوطلبین رقیب در حوزه های سراسر کشور غیر از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری است و در هر حوزه با حضور مدعیان رقیب باید نتیجه به روشنی اعلام و برای آنها تشریح شود؛ نتایج زیر بدست خواهندآمد:
1. مشروعیت حکومت بیش از پیش و علناً و شاید هم رسماً زایل شود ( چیزی شبیه به رفراندم).
2. با سی- چهل ملیون رأی باطله (60 تا 80 درصد آرا) و پیامهای خاص چه افتضاح بزرگی که برای حکومت بر پا نمیشود!
3. برای آنها که در مراجعه به ادارات و ارگانهای حکومتی مجبور! به داشتن مهر انتخابات در شناسنامه خود هستند راه را هموار میکنیم تا از طریق مشارکت اعراضی به ما بپیوندند.
4. ماشین رد صلاحیت شورای نگهبان را که در طول سی سال گذشته به طریق جناحی عمل میکرده برای همیشه از کار میاندازید و اعضای شورای نگهبان دسته جمعی از سوی شما ردّ صلاحیت و از ین ببعد بلا موضوع میشوند.
5. چون مجریان و ناظران مجبور به ثبت و شمارش آرای باطله و شاید هم پیامها با حضور معتمدین ونمایندگانی از سوی داوطلبین وگزارش نتیجه در سراسرکشورهستند و همه چشم به مندرجات و نتیجۀ هر برگه رأی دارند؛ حکومت میشود حکومت آویزان.
6. فروپاشی جبهۀ اقتدارگرایان از درون حتّی برای خواصّ با بصیرت! غیر قابل انکار میشود.
7. انسجام جبهۀ سبز ومعترضین، از هر طیف فزونی میگیرد و ضمن کاهش هزینه ها؛ سبزهای خاکستری! ، رنگ می بازند و سیاه میشوند.
8. به عنصر خارجی و مهره هائی که در صدد لیبیائی کردن اوضاع کشور هستند میگوئیم ما همه با همستیم دخالت در امور ایران و فضولی ممنوع.
9. و دست آخرنیروی کمکی بالقوّه و بسیارمؤثر برای اینکار در راه است که شما میتوانید در پاسخها و اظهار نظرهای خود آنرا حدس بزنید
از قدیم گفته اند که: بگوئید نه تا رستگار شوید
این همه آنهم فقط با یک رأی باطله ! ، یعنی سیاست سبز
مقدّمتاً به دوستانی که فکر میکنند شرکت در انتخابات باعث مشروعیت بخشی به حکومت است یاد آور میشود که این امربطور قطع و تنها در مورد تمام احزاب و داوطلبان انتخاباتی صادق است ولی نه درمورد رأی دهندگان! میپرسید چرا؟. شرکت چهل ملیونی مردم در انتخابات88 چه مشروعیتی برای رژیم بدست آورد؟ نتیجه آن مشارکت عمومی جز افشای بیش از پیش و بی اعتباری حکومت و اوج گرفتن جنبش سبز در جهان چه بود؟. جز اینکه حکومت چهرۀ واقعی خود را به جهانیان نشان داد و به قیمت ریزش نیروهایش باطن خود را ظاهر ساخت چه نتیجه گرفت.
تحریم انتخابات به شکل ساده آن یک نوع بی عملی است که میتواند طبق برنامه اشاره شده به تحریم بهینه یعنی (مشارکت معترضانه) یا جنبش رأی باطله و انتخاب نکردن هیچ نماینده تبدیل گشته و اتحاد ملّی وفراگیر اعتراض خود را این بار رساتر به اطلاع جهانیان برساند. لطفاً در غیاب احزاب و مطبوعات آزاد این تنها میدان باقیمانده برای اعتراضات را با شعارهای تک بُعدی ؛ به دشمنان داخلی و خارجیها وا گذار نکنیم. چون حکومت همیشه رأی دهندگان مجبور! و جیره بگیر خود برای شرکت در انتخابات را دارد در غیاب معترضین ؛ نمایش انتخاباتی خود و تقلب و القای مشروعیت خویش را راحت تر بر گزار میکند. مواظب باشیم تا کلاه تحریم و بی عملی که آرزوی حاکمیّت است بسرمان نرود.
اگر با شرکت معترضانه در انتخابات و نوشتن کلمه نه و یا هر پیام اعتراضی دیگر روی برگه رأی خود؛ آن را با محکم کاری ! باطل کنیم؛ با قبضۀ صحنه سیاسی و پر کردن صندوقها از رأی باطله؛ برنامه حکومت را مصادره به مطلوب کرده و بازیشان را به هم میریزیم . چون ساز و کار تقلب درانتخابات مجالس و یا شوراها بدلیل تعدد داوطلبین رقیب در حوزه های سراسر کشور غیر از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری است و در هر حوزه با حضور مدعیان رقیب باید نتیجه به روشنی اعلام و برای آنها تشریح شود؛ نتایج زیر بدست خواهندآمد:
1. مشروعیت حکومت بیش از پیش و علناً و شاید هم رسماً زایل شود ( چیزی شبیه به رفراندم).
2. با سی- چهل ملیون رأی باطله (60 تا 80 درصد آرا) و پیامهای خاص چه افتضاح بزرگی که برای حکومت بر پا نمیشود!
3. برای آنها که در مراجعه به ادارات و ارگانهای حکومتی مجبور! به داشتن مهر انتخابات در شناسنامه خود هستند راه را هموار میکنیم تا از طریق مشارکت اعراضی به ما بپیوندند.
4. ماشین رد صلاحیت شورای نگهبان را که در طول سی سال گذشته به طریق جناحی عمل میکرده برای همیشه از کار میاندازید و اعضای شورای نگهبان دسته جمعی از سوی شما ردّ صلاحیت و از ین ببعد بلا موضوع میشوند.
5. چون مجریان و ناظران مجبور به ثبت و شمارش آرای باطله و شاید هم پیامها با حضور معتمدین ونمایندگانی از سوی داوطلبین وگزارش نتیجه در سراسرکشورهستند و همه چشم به مندرجات و نتیجۀ هر برگه رأی دارند؛ حکومت میشود حکومت آویزان.
6. فروپاشی جبهۀ اقتدارگرایان از درون حتّی برای خواصّ با بصیرت! غیر قابل انکار میشود.
7. انسجام جبهۀ سبز ومعترضین، از هر طیف فزونی میگیرد و ضمن کاهش هزینه ها؛ سبزهای خاکستری! ، رنگ می بازند و سیاه میشوند.
8. به عنصر خارجی و مهره هائی که در صدد لیبیائی کردن اوضاع کشور هستند میگوئیم ما همه با همستیم دخالت در امور ایران و فضولی ممنوع.
9. و دست آخرنیروی کمکی بالقوّه و بسیارمؤثر برای اینکار در راه است که شما میتوانید در پاسخها و اظهار نظرهای خود آنرا حدس بزنید
از قدیم گفته اند که: بگوئید نه تا رستگار شوید
این همه آنهم فقط با یک رأی باطله ! ، یعنی سیاست سبز
Friday, July 22, 2011
من در انتخابات شرکت میکنم به شرط اینکه ...
( لطفا تمام مطلب را بخوانید و بعد قضاوت کنید )
بله من در انتخابات شرکت می کنم , در انتخابات اسفند 90 شرکت می کنم بشرط اینکه :1- آقای رئیس جمهور سند منگوله دار 1000 متر زمین ( 15 × 67 ) در حاشیه خیابان ولیعصر بالاتر از چهار راه ولیعصر , جهت ساخت باغ منزل ویلائی با پروانه ساخت 250 متر به من بدهد . ( طبق قول خودشان )
2- آقای رئیس جمهور یکعدد گاو شیر ده هلشتاین اسرائیلی با وزنی بیش از 1250 کیلو گرم به من بدهد . ( خودشان قول دادند )
3- آقای رئیس جمهور حکم استخدام رسمی من در وزارت نفت بعنوان مهندس با حقوق پایه 40000000 ریال مرقوم فرمایند .( الوعده وفا جناب دکتر )
4- کمک های یارانه ای دولت با توجه به نرخ تورم از 40 هزار تومان به 450 هزار تومان افزایش یابد . ( محمود اقا خودت گفتی فقیر نداریم , قرارمون یادت نره )
5- چون مشکل کشور رنگ مو و لباس من نیست , مجاز باشم با هر لباس و طرح موئی که دوست دارم در مجامع عمومی حاضر بشم . ( دکتر جوون 6 سال قبل یادته , هنوز عملی نشده )
6- بعنوان یک دختر بتوانم بروم استادیوم و بازی فوتبال را از نزدیک ببینم , مخصوصا دربی قرمز و آبی . پسرهای ایرانی هم قول میدن حرف ناموسی نزنند , باشه ( دکتر جوون با همین شعارت خر شدم یه بار و به تو رای دادم , عمل کن )
7- با هزار بدبختی شوهر کم درامدم , پدر و مادر خودم و همسرم رو مجاب کردم یه بچه داشته باشیم , آخه میگفتن شما کم درامد و جوان هستید و هنوز زنگی تون جون نگرفته بچه نمی خواهین . بخواست خدا سه قلو زائیدم , 3 میلیون تومن طلبکارم . لطف کن قبل از انتخابات بده که دستمون تنگه و این صاحب خونه دیونه مون کرده . ( خودت قول دادی یادته )
8- روز نامه رو بستی , شوهر بدبختم بیکار شد . بعد گفتی مراحل قانونی انجام بشه باز میکنیم , پس کو ... هنوز همسرم بیکاره , روزنامه تعطیله , رئیس هم که رفته هتل اوین اب خنک اینا .... ( به قولت عمل کن محمود جونم )
9- گفتی یه پارک مخصوص خانم ها درست میکنم برن اونجا , عشق و صفا باشه براشون , خوب کو کجاست ؟ آدرسش رو بده می خوام برم هواخوری , بعد از 32 سال آفتاب بیفته روی سرم , ویتامین D موهام کم شده . ( لابد می خوای بگی تو قول نداده بودی )
ببین محمود جون , این مطالبات اقتصادی بود بقیه مطالبات در بخش های دیگه یکی یکی برات می نویسم , وای به حالت اگه به وعده هات عمل نکنی و بگی بازم بیان رای بدین , آونوقت منم عصبانی میشم و با همین لنگه کفشم میزنم توی سرت تا قیافه ت این شکلی بشه ! اونوقت بری برا ی بابات ( سید علی ) تعریف کنی نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش. ما را یاری کنید . صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم .ما منتظر اطلاع رسانی شما هستیم ..جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall !
Thursday, July 21, 2011
شرکت در انتخابات، خودکشی از نوع ایرانی

شرکت در انتخابات، خودکشی از نوع ایرانی
تا زمانی که در کشور شرایط برای انتخابات آزاد مهیا نشود، شرکت در انتخابات در ایران تنها به خودکشی میماند. هر چند که قبل از برگزاری هر انتخابات آزادی در رابطه با مجلس و یا ریاست جمهوری باید ابتدا "نوع نظام حاکم بر کشور" بر مبنای رای مردم مورد ارزیابی قرار بگیرد تا مشخص گردد که آیا اصلا این حکومت مشروعیت دارد یا خیر!؟ چطور امکان دارد که بیش از 30 سال از عمر یک حکومت بگذرد ولی حتی یک نظرسنجی ساده هم در مورد مشروعیت آن حکومت به عمل نیاید! کدام جمهوری واقعی را سراغ دارید که هر منتقدی را در بند و هر مخالفی را اعدام نماید!؟ در کدام کشور دموکراتی هنرمند یک کشور را در زندان محبوس می کنند و او را از ادامه کار هنری اش محروم می نمایند!؟در هیچ شرایطی نباید در بازیهای کثیف این حکومت شرکت کرد مگر اینکه ابتدا در مورد مشروعیت این حکومت شفاف سازی صورت گیرد. شرکت در هر یک از انتخاباتهای آینده در نظام فعلی ایران مطمئنا یک خودکشی است، خودکشی. در تنها موردی که از رای دادن در این نظام سراپا فساد ولایت وقیح پشیمان نیستم، همان انتخابات ریاست جمهوری 88 است که بر همگان مشخص شد این حکومت به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست. انتخاباتی که در آن جهانیان حساب مردم ایران را از حکومت آن جدا نمودند و دانستند که این حکومت حتی در بین مردم ایران نیز منفور و مهجور است .نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش. ما را یاری کنید . صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم .ما منتظر اطلاع رسانی شما هستیم ..جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall .
Tuesday, July 19, 2011
امیدوارم در روز انتصابات رژیم هم، مانند امروزمان، از پای کامپیوتر تکان نخوریم!
نمیدانم چرا، اما کمی میترسم.
نه تنها از مردم، بلکه از خودم هم میترسم. از ترسی که در وجودمان داریم میترسم. از نوادگان ملتی که صبح شعارشان «زنده باد مصدق بود» و عصر «جاوید شاه» میگفتند، میترسم. میترسم که به اندک بهایی، خودمان حقوقمان را فراموش کنیم. میترسم که با تهدیدی، دست از مبارزه بکشیم. میترسم که به طمع امتیازی، خودفروشی کنیم.
آن روزها، از همین حالا معلوم است. شایعاتش هم معلوم است.
«هرکسی در انتخابات شرکت نکند، در دانشگاه ثبت نامش نمیکنند»
«هرکسی شناسنامه اش مهر انتخابات نداشته باشد، ستاره دار میشود»
«هرکسی رای ندهد، در مصاحبه کار، ردش میکنند»
اما یک چیز را بگویم، تمام این اتفاقات، چه با شرکت در انتخابات و چه بدون آن، خواهد افتاد. ما برای این حکومت مردم حساب نمیشویم، که بخواهد حقوقمان را رعایت کند. مردم تنها و تنها، مزدوران خامنه ای هستند، نه ما. ایران جمهوری اسلامی، کمتر از 2 میلیون جمعیت دارد. بعقیه نان خور اضافی اند و مایع دردسر.
تا بسیجی هست، ما را چه به دنشگاه و کار.
فقط یادتان باشد هیچ وعده ای ارزش خیانت به وطنمان را ندارد. هیچ وعده ای ارزش خیانت به چشمهای ندا را ندارد. هیچ وعده ای ارزش خیانت به تن رنجور زندانیان سیاسی را ندارد نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش.. صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم ...جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall .
نه تنها از مردم، بلکه از خودم هم میترسم. از ترسی که در وجودمان داریم میترسم. از نوادگان ملتی که صبح شعارشان «زنده باد مصدق بود» و عصر «جاوید شاه» میگفتند، میترسم. میترسم که به اندک بهایی، خودمان حقوقمان را فراموش کنیم. میترسم که با تهدیدی، دست از مبارزه بکشیم. میترسم که به طمع امتیازی، خودفروشی کنیم.
آن روزها، از همین حالا معلوم است. شایعاتش هم معلوم است.
«هرکسی در انتخابات شرکت نکند، در دانشگاه ثبت نامش نمیکنند»
«هرکسی شناسنامه اش مهر انتخابات نداشته باشد، ستاره دار میشود»
«هرکسی رای ندهد، در مصاحبه کار، ردش میکنند»
اما یک چیز را بگویم، تمام این اتفاقات، چه با شرکت در انتخابات و چه بدون آن، خواهد افتاد. ما برای این حکومت مردم حساب نمیشویم، که بخواهد حقوقمان را رعایت کند. مردم تنها و تنها، مزدوران خامنه ای هستند، نه ما. ایران جمهوری اسلامی، کمتر از 2 میلیون جمعیت دارد. بعقیه نان خور اضافی اند و مایع دردسر.
تا بسیجی هست، ما را چه به دنشگاه و کار.
فقط یادتان باشد هیچ وعده ای ارزش خیانت به وطنمان را ندارد. هیچ وعده ای ارزش خیانت به چشمهای ندا را ندارد. هیچ وعده ای ارزش خیانت به تن رنجور زندانیان سیاسی را ندارد نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش.. صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم ...جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall .
بمب گوگلی تحریم انتخابات را حمایت کنید
روی تصویر سمت راست کلیک کنید تا به صفحه تحریم انتخابات منتقل شوید , انوقت ث
بت نام کنید.
روی تصویر سمت چپ کلی
ک کنید تا بمب گوگلی تحریم انتخابات را حمایت کرده باشید . تصویر سمت چپ با تگ انتخابات اسفند و تحریم آن آپلود شده است . هر چه بیشتر روی آن کلیک شود توسط موتورهای جستجو سریعتر پیدا میشود . ( بمب گوگلی )فقط با دو کلیک کم هزینه و بی خطر ضمن حمایت از جنبش سبز تحریم انتخابات , اطلاع رسانی هم کردی

روی تصویر سمت چپ کلی

گزارش تکان دهنده ایران زیر شکنجه
گزارش تکان دهنده
ایران زیر شکنجه و ضربات پوتین
رعب و وحشت ایجاد شده ازسوی حکومت جمهوری اسلامی باعث فروپاشی خانواده ها می شود و هرچه اعتراضات بالا می رود، سرکوب ها نیز افزایش می یابد. اظهارات فردی که از ایران گریخته را می خوانید.
مهین، دختر ۲۴ ساله ایرانی، اشک هایش را پاک می کند. این دختر زیبا در اواخر سال ۲۰۱۰ پس از کودتای انتخاباتی ای که منجر به دستیابی مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری گردید، در اسکاندیناوی پناهنده شد. او در ژوئیه ۲۰۰۹ دستگیر و به مدت ۴ ماه به زندان افتاد و پس از آن قدرت تکلم اش تا حدی کاهش پیدا کرده. مهین از زمانی که به اروپا آمده تحت مداوای شدید پزشکی قرار دارد. امروز او برای اولین بار از مصیبت هایی که طی این مدت متحمل شده می گوید.
او با صورتی رنگ پریده زمزمه کنان می گوید: "من به همراه والدینم در شهرستان زندگی می کردم. هیچ گاه با حکومت مبارزه نکرده ام و در هیچ اعتراض یا تجمعی هم حضور نداشتم. حتی به موسوی هم رأی نداده ام، چون می دانستم که هیچ چیز عوض نمی شود. من به شدت درگیر تحصیل بودم: کسب مدرک پزشکی عمومی و سفر به خارج برای ادامه تحصیل و گرفتن تخصص در رشته عصب روانپزشکی کودکان معلول. سرنوشت مضحکی است، چون امروز خودم معلول شده ام."
او دومین لیوان آب را می نوشد و سیگاری روشن می کند. او در ادامه می گوید: "من پس از خروج از منزل جلوی چشمان مادرم دستگیر شدم، بهتر بگویم بوسیله لباس شخصی ها [و نه پلیس] ربوده شدم. آنها هیچ توضیحی ندادند و برخلاف مورد برادرم هیچ حکمی هم نداشتند. برادرم بوسیله پلیس هایی که یونیفرم برتن داشتند مقابل دانشگاهش [امیر کبیر] دستگیر شد."
او در ادامه می افزاید: "چهار نفر که سر خود را پوشانده بودند مرا به داخل یک اتومبیل شیشه دودی هل دادند. سپس یک پارچه روی سرم کشیدند و در قسمت دهان و گردن آن را چسب زدند. نوار چسب خیلی سفت بود و گلویم را به شدت درد می آورد. آن پارچه بوی ادرار می داد و داشتم خفه می شدم. نمی دانم مرا کجا بردند. چند ساعت بعد دیدم که مرا با زنجیر به یک صندلی بسته اند. نمی توانستم تکان بخورم. مثانه ام پر بود و به شدت رنج می بردم." مهین سرش را پایین می اندازد و اشکهایش جاری می شود.
او همچنین می گوید: "ناگهان احساس کردم دستان یک مرد درحال لخت کردن و تفتیش بدنم است. به من فحش می دادند و می گفتند بخاطر برادر ک....م لایق شدیدترین مجازات ها هستم." او متهم به مبارزه طلبی بود و او را نیز زندانی کرده بودند. من هیچ چیز از فعالیت های احتمالی او نمی دانستم. مرا به عنوان طعمه گرفته بودند تا برادرم را در تنگنا بگذارند. مرا روی زمین می کشیدند و به کلیه ها و سینه هایم لگد می زدند.
سپس مرا همان طور که سرم پوشیده و دست و پاهایم بسته بود در اتاق بدبو و نمناکی در میان زندانی های دیگر انداختند. استشمام بوی خون، شنیدن شکوه و گلایه، خرخر و سرفه های خشک دیگران تنها ارتباط من با زندگی بود. سپس مرا به سالن بازجویی بردند. شخصی که به نظرم رییس بود به من ناسزا می گفت. فحش های زشتی که فقط لات ها می گویند. و باز لگد.
لگدهایی که مدام شدت اش بیشتر می شد. حالت فلج به من دست داده بود به طوری که دیگر نمی توانستم گریه کنم. دستهای شخصی زنجیر مرا گشود و لختم کرد. صدای آیه های قرآن می شنیدم و وحشت از همان جا آغاز شد. دو نفر مرا گرفتند و نفر سوم به من تجاوز کرد. به نوبت این کار را انجام دادند. آنها در حین انجام این کار "یا زهرا" می گفتند تا بلکه عمل شان مورد پذیرش خداوند قرار گیرد. بعد از آن، روی من ادرار کردند و مرا تنها گذاشتند. نمی توانم برایتان توصیف کنم که در آن لحظه انسان چه احساسی دارد: ناباوری، وحشت، خشم، و به ویژه تنفر از مردان، از مقدسات، از خداوند. آنها در تمام مدت زندانی ام مرا شکنجه دادند. در مدت تجاوز جنسی صدای التماس های برادرم را می شنیدم. تصور اینکه او دارد تجاوز من توسط زندانبان ها را می بیند، برایم غیرقابل باور بود.
سپس تصمیم گرفتم با کوبیدن سرم به دیوار خودکشی کنم. بعدها فهمیدم که صدای برادرم روی نوار ضبط شده بوده. او در زندان اوین بود. برای اینکه او را مجبور به اعتراف کنند، به او گفته بودند که به من تجاوز خواهند کرد. فیلم های شکنجه مرا به او نشان داده بودند. نمی دانم شاید او را هم مجبور کرده بودند..." مهین سکوت می کند و مجدداً می گوید: "من هر چه آنها می خواستند را اعتراف کردم. بله، برادرم اسلحه داشت و در خانه ما جلسات مخفی برگزار می کرد. بله برادرم از عملیاتی تعریف می کرد که او و دوستانش می خواستند انجام دهند. بله او به دلایل سیاسی در دانشگاه امیر کبیر ثبت نام کرده بود... درواقع، او برای ورود به دانشگاه با احراز یک رتبه خوب در کنکور قبول شده بود."
خاطرات این زن جوان به مانند گفته های صدها نفر دیگر است. اظهارات او مشابه اظهارات قربانی ۲۱ ساله ای است که با صورت شطرنجی در برابر دوربین یکی از فعالان سازمان غیردولتی "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" صحبت کرد: "باید این جنایات را محکوم کرد و به این ترس و وحشت پایان داد. خواهش می کنم کاری کنید که این جنایات متوقف شود." این ویدئو و ویدئوهای دیگر باعث شد تا مهین نیز به نوبه خود تصمیم بگیرد برای ما صحبت کند.
زندان های فوق سری
در جمهوری اسلامی همچنین زندان هایی وجود دارد که فوق سری اند و تحت کنترل انحصاری سپاه پاسداران هستند. این زندان ها مستقیماً با بیت رهبری آیت الله خامنه ای در ارتباط اند.
مهین می گوید: "سه ماه طول کشید تا والدینم بفهمند که من زنده ام. آنها در بخش نیروی انتظامی دادگستری به واسطه ها پول دادند. روز اول دستگیری ام در حدود ۸۰۰ یورو پول دادند تا تنها نام چند واسطه پرنفوذ را به دست آورند."
مهین در ادامه می افزاید: "همه چیز خریدنی است. اخبار، اطلاعات، تماس های یک دقیقه ای تا یک ساعتی در حضور زندانبان، اجاره موبایل، دارو، مواد مخدر و درنهایت آزادی مشروط. من در اواخر مدت زندانی ام در یک سلول تمیز بودم. والدینم برای این سلول، برای آزادی ام، برای فرار از ایران در حدود ۳۸۰۰۰ یورو خرج کردند. برای برادرم بیشتر از این خرج کردند. جرم او چه بود؟ داشتن ارتباط با ستاد انتخاباتی موسوی در زمان انتخابات ۲۰۰۹. پدر و مادرم غیر از پول شان، سلامتی خود را نیز ازدست دادند." مهین پس از چهار ماه آزاد شده و برادرش به اتهام "فعالیت و توطئه علیه امنیت ملی" به شش سال زندان محکوم شد. او پس از دو سال به قید وثیقه آزاد شد، ولی تحت نظارت شدید قرار دارد و نمی تواند از کشور خارج شود.
زمانی که می خواهند زندانیان سیاسی را واقعاً خرد کنند، آنها را به "اصطبل"، "ترمینال" یا "کشتارگاه" می فرستند؛ جهنمی که اکثر زندانیان در آن بیماری های عفونی دارند. ما این اطلاعات را از سوی سرهنگ ز.ه. ملقب به بابک رحیمی به دست آوردیم. او که سابقاً یکی از مسؤولان عالی رتبه در سپاه بوده و وظیفه بازرسی از امنیت زندان ها را برعهده داشته در یک کافه برای ما صحبت می کند. او اخیراً از ایران به مقصد آمریکای شمالی گریخته. او حدوداً ۶۰ ساله به نظر می رسد. از همسرش طلاق گرفته و بچه هم ندارد. در زمان جنگ عراق به دلیل خوردن ترکش عقیم شده.
خواندن دعا قبل از تجاوز و شکنجه
"ما چشم و گوش رهبر بودیم. کار ما کنترل مسؤولان تمامی زندان های کشور بود، چه رسمی چه غیررسمی. بیت رهبری نیز بر ما نظارت داشت. ما دهها فیلم شکنجه را که قرار بود از کشور خارج شود توقیف کردیم. درحقیقت سرنوشت زندانیان سیاسی از قبل توسط قاضی مشخص شده. حرف ز در پایین حکم بازداشت بدین معنی است که به هرطریق ممکن اعتراف بگیرید. عدد هشت نشان دهنده "شکنجه و اعدام پس از اعتراف" است. کسانی که واقعاً به دادگاه می روند جزو آدم های خوش شانس اند."
یک سازمان غیردولتی اخیراً ۷۶ نوع از شکنجه هایی که در زندان های جمهوری اسلامی انجام می شود را در گزارشی آورده است. سرهنگ سابق نگاهی به لیست می اندازد و می گوید: "پاشیدن نمک روی زخم باز، آویزان کردن وزنه به بیضه ها، و شوک برقی با بعضی شکنجه ها که از روسیه وارد شده قابل مقایسه نیستند. برخی را به آنجا می فرستند تا آموزش ببینند. به عنوان مثال، هواکش سه پره شکنجه ای است که به هر پره آن یک زندانی را می بندند و سپس آنها را در یخ خرد شده می چرخانند و با کابل برق آنها را می زنند. همه شان اعتراف می کنند."
او قسم می خورد که هیچ گاه کسی را نکشته و با هیچ کس بدرفتاری نکرده. او می گوید: "ولی دیده ام که با بطری دربسته به دانشجویان تجاوز کرده اند. گاهی بطری ها را می شکنند تا خونریزی کند. تجاوز گروهی زنان جوان را هم دیده ام. درست است که شکنجه گران قبل از انجام کار دعا می خواندند. به عنوان مثال، برای اعتراف گرفتن از محمود خرم شکوه، یکی از مهندسان پتروشیمی، به دخترش ۹ ساله اش هایده مقابل چشمان او تجاوز کردند. دختر بچه فریاد می زد و پدرش را صدا می کرد. او به تمام مقدسات فحش می داد. او را به عنوان مرتد اعدام کردند. نمی دانم سر دخترش چه آمد."
به گفته او، "بدترین زندان ها، مراکز حبس مربوط به جرائم امنیت ملی هستند. پلیس هم به آنجا پا نمی گذارد و فقط مسؤولان عالی رتبه سپاه مانند من می توانند به آنجا بروند. تعداد قربانیان در ذهن نمی گنجد. ولی اکنون شکنجه گران و زندانبان ها پول جمع می کنند تا بتوانند روزی بروند و دست از این کار بکشند... برخی مانند من مایلند بازخرید شوند. من دیگر نمی توانستم این کار را ادامه بدهم. زمانی که خواهرم به من گفت پولم بوی گند می دهد، به خود آمدم." خواهر او بیوه است و این سرهنگ دو فرزند او را مانند فرزندهای خودش بزرگ کرده. خواهرزاده او که امروز یک نوجوان است مخالف حکومت است. او می گوید: "جوانان دیگر این حکومت را نمی خواهند و فرزندان سران مملکتی و مسؤولان نیز از این قاعده مستثنی نیستند." دوستان عزیز 45 عکس در همین سایت بزودی برایتان بنمایش گذاشته میشود نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش.. صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم ... جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall
ایران زیر شکنجه و ضربات پوتین
رعب و وحشت ایجاد شده ازسوی حکومت جمهوری اسلامی باعث فروپاشی خانواده ها می شود و هرچه اعتراضات بالا می رود، سرکوب ها نیز افزایش می یابد. اظهارات فردی که از ایران گریخته را می خوانید.
مهین، دختر ۲۴ ساله ایرانی، اشک هایش را پاک می کند. این دختر زیبا در اواخر سال ۲۰۱۰ پس از کودتای انتخاباتی ای که منجر به دستیابی مجدد احمدی نژاد به ریاست جمهوری گردید، در اسکاندیناوی پناهنده شد. او در ژوئیه ۲۰۰۹ دستگیر و به مدت ۴ ماه به زندان افتاد و پس از آن قدرت تکلم اش تا حدی کاهش پیدا کرده. مهین از زمانی که به اروپا آمده تحت مداوای شدید پزشکی قرار دارد. امروز او برای اولین بار از مصیبت هایی که طی این مدت متحمل شده می گوید.
او با صورتی رنگ پریده زمزمه کنان می گوید: "من به همراه والدینم در شهرستان زندگی می کردم. هیچ گاه با حکومت مبارزه نکرده ام و در هیچ اعتراض یا تجمعی هم حضور نداشتم. حتی به موسوی هم رأی نداده ام، چون می دانستم که هیچ چیز عوض نمی شود. من به شدت درگیر تحصیل بودم: کسب مدرک پزشکی عمومی و سفر به خارج برای ادامه تحصیل و گرفتن تخصص در رشته عصب روانپزشکی کودکان معلول. سرنوشت مضحکی است، چون امروز خودم معلول شده ام."
او دومین لیوان آب را می نوشد و سیگاری روشن می کند. او در ادامه می گوید: "من پس از خروج از منزل جلوی چشمان مادرم دستگیر شدم، بهتر بگویم بوسیله لباس شخصی ها [و نه پلیس] ربوده شدم. آنها هیچ توضیحی ندادند و برخلاف مورد برادرم هیچ حکمی هم نداشتند. برادرم بوسیله پلیس هایی که یونیفرم برتن داشتند مقابل دانشگاهش [امیر کبیر] دستگیر شد."
او در ادامه می افزاید: "چهار نفر که سر خود را پوشانده بودند مرا به داخل یک اتومبیل شیشه دودی هل دادند. سپس یک پارچه روی سرم کشیدند و در قسمت دهان و گردن آن را چسب زدند. نوار چسب خیلی سفت بود و گلویم را به شدت درد می آورد. آن پارچه بوی ادرار می داد و داشتم خفه می شدم. نمی دانم مرا کجا بردند. چند ساعت بعد دیدم که مرا با زنجیر به یک صندلی بسته اند. نمی توانستم تکان بخورم. مثانه ام پر بود و به شدت رنج می بردم." مهین سرش را پایین می اندازد و اشکهایش جاری می شود.
او همچنین می گوید: "ناگهان احساس کردم دستان یک مرد درحال لخت کردن و تفتیش بدنم است. به من فحش می دادند و می گفتند بخاطر برادر ک....م لایق شدیدترین مجازات ها هستم." او متهم به مبارزه طلبی بود و او را نیز زندانی کرده بودند. من هیچ چیز از فعالیت های احتمالی او نمی دانستم. مرا به عنوان طعمه گرفته بودند تا برادرم را در تنگنا بگذارند. مرا روی زمین می کشیدند و به کلیه ها و سینه هایم لگد می زدند.
سپس مرا همان طور که سرم پوشیده و دست و پاهایم بسته بود در اتاق بدبو و نمناکی در میان زندانی های دیگر انداختند. استشمام بوی خون، شنیدن شکوه و گلایه، خرخر و سرفه های خشک دیگران تنها ارتباط من با زندگی بود. سپس مرا به سالن بازجویی بردند. شخصی که به نظرم رییس بود به من ناسزا می گفت. فحش های زشتی که فقط لات ها می گویند. و باز لگد.
لگدهایی که مدام شدت اش بیشتر می شد. حالت فلج به من دست داده بود به طوری که دیگر نمی توانستم گریه کنم. دستهای شخصی زنجیر مرا گشود و لختم کرد. صدای آیه های قرآن می شنیدم و وحشت از همان جا آغاز شد. دو نفر مرا گرفتند و نفر سوم به من تجاوز کرد. به نوبت این کار را انجام دادند. آنها در حین انجام این کار "یا زهرا" می گفتند تا بلکه عمل شان مورد پذیرش خداوند قرار گیرد. بعد از آن، روی من ادرار کردند و مرا تنها گذاشتند. نمی توانم برایتان توصیف کنم که در آن لحظه انسان چه احساسی دارد: ناباوری، وحشت، خشم، و به ویژه تنفر از مردان، از مقدسات، از خداوند. آنها در تمام مدت زندانی ام مرا شکنجه دادند. در مدت تجاوز جنسی صدای التماس های برادرم را می شنیدم. تصور اینکه او دارد تجاوز من توسط زندانبان ها را می بیند، برایم غیرقابل باور بود.
سپس تصمیم گرفتم با کوبیدن سرم به دیوار خودکشی کنم. بعدها فهمیدم که صدای برادرم روی نوار ضبط شده بوده. او در زندان اوین بود. برای اینکه او را مجبور به اعتراف کنند، به او گفته بودند که به من تجاوز خواهند کرد. فیلم های شکنجه مرا به او نشان داده بودند. نمی دانم شاید او را هم مجبور کرده بودند..." مهین سکوت می کند و مجدداً می گوید: "من هر چه آنها می خواستند را اعتراف کردم. بله، برادرم اسلحه داشت و در خانه ما جلسات مخفی برگزار می کرد. بله برادرم از عملیاتی تعریف می کرد که او و دوستانش می خواستند انجام دهند. بله او به دلایل سیاسی در دانشگاه امیر کبیر ثبت نام کرده بود... درواقع، او برای ورود به دانشگاه با احراز یک رتبه خوب در کنکور قبول شده بود."
خاطرات این زن جوان به مانند گفته های صدها نفر دیگر است. اظهارات او مشابه اظهارات قربانی ۲۱ ساله ای است که با صورت شطرنجی در برابر دوربین یکی از فعالان سازمان غیردولتی "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" صحبت کرد: "باید این جنایات را محکوم کرد و به این ترس و وحشت پایان داد. خواهش می کنم کاری کنید که این جنایات متوقف شود." این ویدئو و ویدئوهای دیگر باعث شد تا مهین نیز به نوبه خود تصمیم بگیرد برای ما صحبت کند.
زندان های فوق سری
در جمهوری اسلامی همچنین زندان هایی وجود دارد که فوق سری اند و تحت کنترل انحصاری سپاه پاسداران هستند. این زندان ها مستقیماً با بیت رهبری آیت الله خامنه ای در ارتباط اند.
مهین می گوید: "سه ماه طول کشید تا والدینم بفهمند که من زنده ام. آنها در بخش نیروی انتظامی دادگستری به واسطه ها پول دادند. روز اول دستگیری ام در حدود ۸۰۰ یورو پول دادند تا تنها نام چند واسطه پرنفوذ را به دست آورند."
مهین در ادامه می افزاید: "همه چیز خریدنی است. اخبار، اطلاعات، تماس های یک دقیقه ای تا یک ساعتی در حضور زندانبان، اجاره موبایل، دارو، مواد مخدر و درنهایت آزادی مشروط. من در اواخر مدت زندانی ام در یک سلول تمیز بودم. والدینم برای این سلول، برای آزادی ام، برای فرار از ایران در حدود ۳۸۰۰۰ یورو خرج کردند. برای برادرم بیشتر از این خرج کردند. جرم او چه بود؟ داشتن ارتباط با ستاد انتخاباتی موسوی در زمان انتخابات ۲۰۰۹. پدر و مادرم غیر از پول شان، سلامتی خود را نیز ازدست دادند." مهین پس از چهار ماه آزاد شده و برادرش به اتهام "فعالیت و توطئه علیه امنیت ملی" به شش سال زندان محکوم شد. او پس از دو سال به قید وثیقه آزاد شد، ولی تحت نظارت شدید قرار دارد و نمی تواند از کشور خارج شود.
زمانی که می خواهند زندانیان سیاسی را واقعاً خرد کنند، آنها را به "اصطبل"، "ترمینال" یا "کشتارگاه" می فرستند؛ جهنمی که اکثر زندانیان در آن بیماری های عفونی دارند. ما این اطلاعات را از سوی سرهنگ ز.ه. ملقب به بابک رحیمی به دست آوردیم. او که سابقاً یکی از مسؤولان عالی رتبه در سپاه بوده و وظیفه بازرسی از امنیت زندان ها را برعهده داشته در یک کافه برای ما صحبت می کند. او اخیراً از ایران به مقصد آمریکای شمالی گریخته. او حدوداً ۶۰ ساله به نظر می رسد. از همسرش طلاق گرفته و بچه هم ندارد. در زمان جنگ عراق به دلیل خوردن ترکش عقیم شده.
خواندن دعا قبل از تجاوز و شکنجه
"ما چشم و گوش رهبر بودیم. کار ما کنترل مسؤولان تمامی زندان های کشور بود، چه رسمی چه غیررسمی. بیت رهبری نیز بر ما نظارت داشت. ما دهها فیلم شکنجه را که قرار بود از کشور خارج شود توقیف کردیم. درحقیقت سرنوشت زندانیان سیاسی از قبل توسط قاضی مشخص شده. حرف ز در پایین حکم بازداشت بدین معنی است که به هرطریق ممکن اعتراف بگیرید. عدد هشت نشان دهنده "شکنجه و اعدام پس از اعتراف" است. کسانی که واقعاً به دادگاه می روند جزو آدم های خوش شانس اند."
یک سازمان غیردولتی اخیراً ۷۶ نوع از شکنجه هایی که در زندان های جمهوری اسلامی انجام می شود را در گزارشی آورده است. سرهنگ سابق نگاهی به لیست می اندازد و می گوید: "پاشیدن نمک روی زخم باز، آویزان کردن وزنه به بیضه ها، و شوک برقی با بعضی شکنجه ها که از روسیه وارد شده قابل مقایسه نیستند. برخی را به آنجا می فرستند تا آموزش ببینند. به عنوان مثال، هواکش سه پره شکنجه ای است که به هر پره آن یک زندانی را می بندند و سپس آنها را در یخ خرد شده می چرخانند و با کابل برق آنها را می زنند. همه شان اعتراف می کنند."
او قسم می خورد که هیچ گاه کسی را نکشته و با هیچ کس بدرفتاری نکرده. او می گوید: "ولی دیده ام که با بطری دربسته به دانشجویان تجاوز کرده اند. گاهی بطری ها را می شکنند تا خونریزی کند. تجاوز گروهی زنان جوان را هم دیده ام. درست است که شکنجه گران قبل از انجام کار دعا می خواندند. به عنوان مثال، برای اعتراف گرفتن از محمود خرم شکوه، یکی از مهندسان پتروشیمی، به دخترش ۹ ساله اش هایده مقابل چشمان او تجاوز کردند. دختر بچه فریاد می زد و پدرش را صدا می کرد. او به تمام مقدسات فحش می داد. او را به عنوان مرتد اعدام کردند. نمی دانم سر دخترش چه آمد."
به گفته او، "بدترین زندان ها، مراکز حبس مربوط به جرائم امنیت ملی هستند. پلیس هم به آنجا پا نمی گذارد و فقط مسؤولان عالی رتبه سپاه مانند من می توانند به آنجا بروند. تعداد قربانیان در ذهن نمی گنجد. ولی اکنون شکنجه گران و زندانبان ها پول جمع می کنند تا بتوانند روزی بروند و دست از این کار بکشند... برخی مانند من مایلند بازخرید شوند. من دیگر نمی توانستم این کار را ادامه بدهم. زمانی که خواهرم به من گفت پولم بوی گند می دهد، به خود آمدم." خواهر او بیوه است و این سرهنگ دو فرزند او را مانند فرزندهای خودش بزرگ کرده. خواهرزاده او که امروز یک نوجوان است مخالف حکومت است. او می گوید: "جوانان دیگر این حکومت را نمی خواهند و فرزندان سران مملکتی و مسؤولان نیز از این قاعده مستثنی نیستند." دوستان عزیز 45 عکس در همین سایت بزودی برایتان بنمایش گذاشته میشود نازنین بانوی ایرانی و مردان آزاد اندیش.. صفحه را لایک کنیم و به اشتراک بگذاریم ... جنبش تحریم انتخابات http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall
Monday, July 18, 2011
من در انتخابات شرکت نمی کنم
من در انتخابات شرکت نمی کنم
دیوانگی یعنی تکرار مکرر یک اشتباه و انتظار نتیجه ای متفاوت!!!!!
---------------------------------------------------------------------------
نه به ٣٣ سال جنایت، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال ترور، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال دزدی، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال حقارت، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال اعدام، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال سرکوب، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال حکومت منحوس آخوندی، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال دخالت دین در حکومت، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال ولایت فقیه، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال انتخابات دروغین، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال جنایت، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال ترور، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال دزدی، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال حقارت، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال اعدام، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال سرکوب، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال حکومت منحوس آخوندی، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال دخالت دین در حکومت، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال ولایت فقیه، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به ٣٣ سال انتخابات دروغین، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
نه به جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم ، نه یک کلمه زیاد
Sunday, July 17, 2011
قویترین مرد جهان بر اثر حمله برخی افراد ناشناس در منطقه حصارک کرج به قتل رسید.
روح الله داداشی قویترین مرد ایران و جهان که در دو دوره مسابقات مردان آهنین به مقام قهرمانی رسیده بود و قهرمانی رقابت های جهانی را در کارنامه خود داشت به قتل رسید.داداشی شب گذشته بر اثر ضربات چاقو توسط عده ای ناشناس به قتل رسید.پس از درگیری و مجروح شدن داداشی، وی به بیمارستان شهید مدنی کرج منتقل شد اما تلاش پزشکان بی نتیجه ماند و وی بر اثر شدت جراحات وارده درگذشت.ماموران کلانتری ۳۹ گلشهر در ساعت ۱۱:۴۵ شنبه شب از طریق تماس مردمی در جریان وقوع یک درگیری در تقاطع خیابان گلزار کرج قرار گرفتند.ماموران کلانتری پس از دریافت این خبر بلافاصله در محل حادثه حضور یافته و دریافتند سرنشینان دو دستگاه خودرو سواری با یکدیگر درگیر شده که یکی از آنها در این حادثه به علت ضربات وارده در ناحیه گردن و سینه مجروح و به بیمارستان شهید مدنی کرج منتقل شده است.ماموران برای کسب اطلاعات بیشتر راهی بیمارستان شهید مدنی شده و درآنجا دریافتند که مضروب یکی از قویترین مردان ایران به نام «روحالله داداشی» بود که به علت شدت جراحات جان خود را از دست داده بود.تحقیقات ماموران برای واکاوی زوایای پنهان این پرونده آغاز شد و آنان در اولین گام دریافتند که این حادثه در حالی رخ داد که روح الله داداشی قوی ترین مرد ایران شب گذشته ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه در منطقه ۴۵ متری گلشهر کرج در حال عبور بود که خودروی پرایدی با سه سرنشین جلوی خودروی داداشی را که هنوز علت آن مشخص نیست گرفته و ابتدا درگیری لفظی پیدا می کنند.این درگیری لفظی بین روح الله داداشی و سه سرنشین خودرو پراید تا خیابان پونه کرج ادامه می یابد و در نهایت سرنشینان، از دو خودرو پیاده شده و به درگیری فیزیکی می پردازند.در این در گیری یکی از سرنشینان پراید چند ضربه چاقو به گردن و سینه روح الله داداشی وارد می کند و بلافاصله به همراه دو سرنشین دیگر پراید متواری می شوند.این درگیری در حالی رخ می دهد که یکی از خبرنگاران کرجی نیز همراه روح الله داداشی در صحنه حضور داشته است.این خبرنگار که از نزدیک شاهد این درگیری بود در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: «سه سرنشین پراید به صورت ناگهانی به این قهرمان کرجی حمله ور شده و پس از وارد آوردن ضرباتی به سینه و گلوی وی اقدام به فرار کردند».شدت جراحات وارده به حدی بود که داداشی قبل از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست می دهد.در حال حاضر خبرنگار کرجی همراه داداشی به عنوان شاهد اصلی این ماجرا در آگاهی در حال همکاری با نیروی انتظامی برای چهره نگاری از مظنونین از این حادثه است.گفتنی است روح الله داداشی در رقابتهای قوی ترین مردان جهان که سال گذشته با شرکت ۱۲ تن از قوی ترین مردان جهان در جزیره قشم برگزار شد عنوان قهرمانی را کسب کرد. در حال حاضر جسد در پزشکی قانونی قرار دارد و پرونده جهت رسیدگی تخصصی به پلیس آگاهی استانهای تهران و البرز ارجاع داده شده است.براساس این گزارش مراسم تشییع پیکر روح الله داداشی ساعت ۹ صبح روز دوشنبه -فردا- از مقابل درب منزل وی برگزار میشود.
http://www.facebook.com/tahrim.sabz?sk=wall
Friday, July 15, 2011
کجایند دلیر مردان ایرانی
کجایند فرزندان رستم و سهراب
کجایند نوادگان آریوبرزن ایران زمین
کجایند پسران کوروش و نوادگان بردیا
کجایند آن شیر مردانی که هشت سال از ناموسشان در برابر صدام دفاع کردند
کجایند تختی ها و همت ها و باکری ها
کجایند ... کجایند ... کجایند ... تا معصومیت این زنان بی گناه ایرانی را ببینند
کجایند فرزندان رستم و سهراب
کجایند نوادگان آریوبرزن ایران زمین
کجایند پسران کوروش و نوادگان بردیا
کجایند آن شیر مردانی که هشت سال از ناموسشان در برابر صدام دفاع کردند
کجایند تختی ها و همت ها و باکری ها
کجایند ... کجایند ... کجایند ... تا معصومیت این زنان بی گناه ایرانی را ببینند
Subscribe to:
Posts (Atom)