جنبش تحریم انتخابات

Tuesday, September 27, 2011

فردا دیر است، تحریم قاطعانه انتخابات، نیاز فوری امروز

فردا دیر است، تحریم قاطعانه انتخابات، نیاز فوری امروز تصمیم داشتم مطلبی در مورد ضرورت شروع حرکتی پویا برای تحریم قاطع انتخابات از همین الان بنویسم. خبر دیدار میرحسین موسوی با فرزندانش و تاکید بر فراهم نبودن شرایط برای شرکت در انتخابات تصمیمم را به تکلیف تبدیل کرد و بر آن شدم تا دلایلم را بیان کنم. دلایلی که تازه نیست و بارها از زبان دیگران بیان شده، ولی هنوز به حرکتی پویا منجر نشده است. آنچه مهم است آن است که زمان به سرعت در حال گذر است و اگر باور نکنیم که تحریم این انتخابات فرصتی است برای دمیده شدن روحی تازه در جنبش سبز، این فرصت از دست خواهد رفت. و همه خوب می‌ دانیم که اگر سبزها از این فرصت استفاده نکنند، چه کسانی از آن استفاده خواهند کرد. فرصتی از همان جنسی که تصمیم برای شرکت در انتخابات 88 ایجاد کرد و منجر به شکل گیری حرکتی شد که بسیاری را به آینده ایران امیدوار کرد. به گمان من دو رکن اصلی در سخنان اخیر میرحسین، یعنی "آینده روشن" و "فراهم نبودن شرایط شرکت در انتخابات" به زیبایی به یکدیگر پیوند خورده اند. گویا منظوری در این پیوند مستتر است. 1- بر کسی پوشیده نیست که تاریخ تولد جنبش سبز 22 مرداد 88 نیست. این جنبش از ماهها قبل شکل گرفته بود. روزهایی که همه جا صحبت از انتخابات بود. در گوشه گوشه شهر و روستا، در مدرسه و دانشگاه، در مجالس و مهمانی ها، در تاکسی و اتوبوس و در همه جا حلقه های کوچک و بزرگ اعم از جوان و سالخورده و زن و مرد مشاهده می شد که با شور و هیجان از انتخابات می گفتند. آیا اگر چنین پیشینه ای نبود، فردای انتخابات اعتراضی صورت می گرفت؟ انتخابات 88 چگونه فرصتی شد برای شکل گیری بزرگ ترین و مدرن ترین حرکت آزادی خواهانه در تاریخ معاصر ایران؟ قصدم آن است که بگویم انتخابات بهانه ای شد برای داغ شدن فضا و شکل گیری بستری که جنبش اعتراضی و آزادی خواهانه بر آن سبز شد. و اگر خوب نگاه کنیم انتخابات 90 نیز می تواند این بهانه را فراهم کند. با این تفاوت که در انتخابات 88 شور و هیجان مردم برای شرکت کردن فضا را داغ کرد و در انتخابات 90، شور و هیجان مردم برای شرکت نکردن می تواند فضا را داغ کند. فعالین جنبش سبز نباید به سادگی از این فرصت بگذرند. جنبش در شرایط حساسی به سر می برد. این جنبش در این زمان بیش از همیشه نیازمند گسترده شدن از فضای مجازی و تخصصی به خواستگاه واقعی آن یعنی جماعات چند نفره دوستان و اقوام و هم شاگردیان و همکاران و همسایگان دارد. برای این مهم، چه فرصتی بهتر از تحریم قاطع انتخابات پیش رو و تبیین و تبلیغ و تهییج عموم برای مشارکت در آن وجود دارد؟ 2- تحریم انتخابات از یک ماه پیش از آن امکان پذیر نیست. و یا دست کم مثمر ثمر نیست. قشری از فعالین سیاسی و اعضای فعال شبکه های اجتماعی بسیار پیشتر از اینها انتخابات را تحریم کرده اند. اما این برای شکل گیری یک حرکت فعال و زنده کافی نیست. عموم مردم باید آگاه و توجیه شده و به این حرکت بپیوندند. فراموش نکنیم که طی ماههای پیش رو رسانه ها و به ویژه صدا و سیما بیکار نخواهند نشست. مقابله با حجم تبلیغات و فضاسازیهایی که در ماههای آینده پیش رو خواهیم داشت، نیازمند زمان کافی است. اگر امروز انتخابات را به صورت قاطعانه و فراگیر تحریم نکنیم باید بپذیریم که دیگر نخواهیم توانست. 3- هنوز هستند کسانی از معترضان و اصلاح طلبان (فردی و گروهی) که به وقوع معجزه ای در فضای سیاسی کشور و شرکت در انتخابات دلخوشند. شاید یکدست نبودن تصمیم و عدم اعلام قطعی تحریم انتخابات و استقبال مردم از آن این امید واهی را در آنها زنده نگاه داشته و هر از گاهی وسوسه شان می کند. وجود چنین مواضعی لطمه بزرگی به اتحاد و یکپارچگی جنبش سبز می زند. چیزی که خواست حکومت بوده و در راستای آن گام بر می دارد. تحریم قاطعانه و فراگیر انتخابات مطمئنا این گروه را همراه کرده و به اتحاد بیشتر جنبش فراگیر سبز کمک می کند. 4- شکل گیری حرکتی جمعی برای تحریم انتخابات فرصت مرور، اطلاع رسانی و یادآوری حوادث دوسال اخیر و حتی پیشتر از آن را برای عموم مردم فراهم می سازد. هنوز بسیاری از مردم از خیلی از جنبه های ظلمی که متحمل شده اند و حقوقی که از آنها و فرزندان و بستگان و هموطنانشان ضایع شده آگاهی کافی ندارند. بسیاری از عواقب فجایع سیاسی و اقتصادی حاکم بر امروز ایران که همگی بر پایه خودکامگی سردمداران رژیم حاکم تحمیل شده است، برای عوام روشن نیست. آنها حتی از بسیاری از اخبار فساد و اختلاس و دروغ و فریب مطلع نیستند. فضای جامعه جز در حریم اینترنت و شبکه های اجتماعی به طرز دردناکی ساکت و سرد و خاموش است. رژیم در حال القای این تفکر در بین عوام است که "سیاسی نیستیم و می خواهیم زندگیمان را بکنیم و همان یک انقلاب برای هفت پشتمان بس است". پراکندگی و سکوت، یخ شکل گرفته را روز به روز سردتر و محکم تر می سازد. هیچ چیز به مانند یک حرکت مردمی و فراگیر نمی تواند این یخ را آب کرده و گرمی و امید را به فضای جامعه بازگرداند. هموطنانمان نیازمند نگاه صمیمانه و خیرخواهانه کسانی هستند که در چشمانشان عشق را ببینند و از لبانشان حقیقت را بشنوند. آنها نیز این خواب را دوست ندارند و انتظار کسی را می کشند تا بیدارشان کند. 5- از دلایل عقلی و منطقی که بگذریم، دل داغ دیده مان بحث دیگری است. چه خبرهای دردناکی که طی این سال ها نشنیدیم. چه اشکهایی که برای دوستانمان و هموطنانمان و ایرانمان نریختیم. مرور این سالها که دستهایمان را بستند و مقابل دیدگانمان شکنجه کردند و کشتند و نابود کردند، چیزی نیست که از ذهنمان پاک شود. درد روزها و کابوس شبهایمان شده است آنچه با فرهنگ و تاریخ و اقتصاد کشورمان کردند. چگونه می توانیم همه را فراموش کنیم و رایی را به صندوق بیاندازیم که پیش از آنکه اصولگرا یا اصلاح طلب و یا حتی باطل باشد، رای به رژیم فاسد حاکم است. چه پاسخی برای خونهای ریخته شده خواهیم داشت. از اشک مادران داغدیده ندا و سهراب مگر می توان گذشت. دلمان در سلول های اوین در کنار احمد زیدآبادی و نسرین ستوده محبوس است و ذهنمان در خاطره عزیزانی که از دست دادیم. راهی جز این نداریم که مشتهایمان را برای کوبیدن بر سر صندوق های دروغین گره کنیم، همین امروز...
فردا دیر است، تحریم قاطعانه انتخابات، نیاز فوری امروز
تصمیم داشتم مطلبی در مورد ضرورت شروع حرکتی پویا برای تحریم قاطع انتخابات از همین الان بنویسم. خبر دیدار میرحسین موسوی با فرزندانش و تاکید بر فراهم نبودن شرایط برای شرکت در انتخابات تصمیمم را به تکلیف تبدیل کرد و بر آن شدم تا دلایلم را بیان کنم. دلایلی که تازه نیست و بارها از زبان دیگران بیان شده، ولی هنوز به حرکتی پویا منجر نشده است. آنچه مهم است آن است که زمان به سرعت در حال گذر است و اگر باور نکنیم که تحریم این انتخابات فرصتی است برای دمیده شدن روحی تازه در جنبش سبز، این فرصت از دست خواهد رفت. و همه خوب می‌ دانیم که اگر سبزها از این فرصت استفاده نکنند، چه کسانی از آن استفاده خواهند کرد. فرصتی از همان جنسی که تصمیم برای شرکت در انتخابات 88 ایجاد کرد و منجر به شکل گیری حرکتی شد که بسیاری را به آینده ایران امیدوار کرد. به گمان من دو رکن اصلی در سخنان اخیر میرحسین، یعنی "آینده روشن" و "فراهم نبودن شرایط شرکت در انتخابات" به زیبایی به یکدیگر پیوند خورده اند. گویا منظوری در این پیوند مستتر است.
1- بر کسی پوشیده نیست که تاریخ تولد جنبش سبز 22 مرداد 88 نیست. این جنبش از ماهها قبل شکل گرفته بود. روزهایی که همه جا صحبت از انتخابات بود. در گوشه گوشه شهر و روستا، در مدرسه و دانشگاه، در مجالس و مهمانی ها، در تاکسی و اتوبوس و در همه جا حلقه های کوچک و بزرگ اعم از جوان و سالخورده و زن و مرد مشاهده می شد که با شور و هیجان از انتخابات می گفتند. آیا اگر چنین پیشینه ای نبود، فردای انتخابات اعتراضی صورت می گرفت؟ انتخابات 88 چگونه فرصتی شد برای شکل گیری بزرگ ترین و مدرن ترین حرکت آزادی خواهانه در تاریخ معاصر ایران؟ قصدم آن است که بگویم انتخابات بهانه ای شد برای داغ شدن فضا و شکل گیری بستری که جنبش اعتراضی و آزادی خواهانه بر آن سبز شد. و اگر خوب نگاه کنیم انتخابات 90 نیز می تواند این بهانه را فراهم کند. با این تفاوت که در انتخابات 88 شور و هیجان مردم برای شرکت کردن فضا را داغ کرد و در انتخابات 90، شور و هیجان مردم برای شرکت نکردن می تواند فضا را داغ کند. فعالین جنبش سبز نباید به سادگی از این فرصت بگذرند. جنبش در شرایط حساسی به سر می برد. این جنبش در این زمان بیش از همیشه نیازمند گسترده شدن از فضای مجازی و تخصصی به خواستگاه واقعی آن یعنی جماعات چند نفره دوستان و اقوام و هم شاگردیان و همکاران و همسایگان دارد. برای این مهم، چه فرصتی بهتر از تحریم قاطع انتخابات پیش رو و تبیین و تبلیغ و تهییج عموم برای مشارکت در آن وجود دارد؟
2- تحریم انتخابات از یک ماه پیش از آن امکان پذیر نیست. و یا دست کم مثمر ثمر نیست. قشری از فعالین سیاسی و اعضای فعال شبکه های اجتماعی بسیار پیشتر از اینها انتخابات را تحریم کرده اند. اما این برای شکل گیری یک حرکت فعال و زنده کافی نیست. عموم مردم باید آگاه و توجیه شده و به این حرکت بپیوندند. فراموش نکنیم که طی ماههای پیش رو رسانه ها و به ویژه صدا و سیما بیکار نخواهند نشست. مقابله با حجم تبلیغات و فضاسازیهایی که در ماههای آینده پیش رو خواهیم داشت، نیازمند زمان کافی است. اگر امروز انتخابات را به صورت قاطعانه و فراگیر تحریم نکنیم باید بپذیریم که دیگر نخواهیم توانست.
3- هنوز هستند کسانی از معترضان و اصلاح طلبان (فردی و گروهی) که به وقوع معجزه ای در فضای سیاسی کشور و شرکت در انتخابات دلخوشند. شاید یکدست نبودن تصمیم و عدم اعلام قطعی تحریم انتخابات و استقبال مردم از آن این امید واهی را در آنها زنده نگاه داشته و هر از گاهی وسوسه شان می کند. وجود چنین مواضعی لطمه بزرگی به اتحاد و یکپارچگی جنبش سبز می زند. چیزی که خواست حکومت بوده و در راستای آن گام بر می دارد. تحریم قاطعانه و فراگیر انتخابات مطمئنا این گروه را همراه کرده و به اتحاد بیشتر جنبش فراگیر سبز کمک می کند.
4- شکل گیری حرکتی جمعی برای تحریم انتخابات فرصت مرور، اطلاع رسانی و یادآوری حوادث دوسال اخیر و حتی پیشتر از آن را برای عموم مردم فراهم می سازد. هنوز بسیاری از مردم از خیلی از جنبه های ظلمی که متحمل شده اند و حقوقی که از آنها و فرزندان و بستگان و هموطنانشان ضایع شده آگاهی کافی ندارند. بسیاری از عواقب فجایع سیاسی و اقتصادی حاکم بر امروز ایران که همگی بر پایه خودکامگی سردمداران رژیم حاکم تحمیل شده است، برای عوام روشن نیست. آنها حتی از بسیاری از اخبار فساد و اختلاس و دروغ و فریب مطلع نیستند. فضای جامعه جز در حریم اینترنت و شبکه های اجتماعی به طرز دردناکی ساکت و سرد و خاموش است. رژیم در حال القای این تفکر در بین عوام است که "سیاسی نیستیم و می خواهیم زندگیمان را بکنیم و همان یک انقلاب برای هفت پشتمان بس است". پراکندگی و سکوت، یخ شکل گرفته را روز به روز سردتر و محکم تر می سازد. هیچ چیز به مانند یک حرکت مردمی و فراگیر نمی تواند این یخ را آب کرده و گرمی و امید را به فضای جامعه بازگرداند. هموطنانمان نیازمند نگاه صمیمانه و خیرخواهانه کسانی هستند که در چشمانشان عشق را ببینند و از لبانشان حقیقت را بشنوند. آنها نیز این خواب را دوست ندارند و انتظار کسی را می کشند تا بیدارشان کند.
5- از دلایل عقلی و منطقی که بگذریم، دل داغ دیده مان بحث دیگری است. چه خبرهای دردناکی که طی این سال ها نشنیدیم. چه اشکهایی که برای دوستانمان و هموطنانمان و ایرانمان نریختیم. مرور این سالها که دستهایمان را بستند و مقابل دیدگانمان شکنجه کردند و کشتند و نابود کردند، چیزی نیست که از ذهنمان پاک شود. درد روزها و کابوس شبهایمان شده است آنچه با فرهنگ و تاریخ و اقتصاد کشورمان کردند. چگونه می توانیم همه را فراموش کنیم و رایی را به صندوق بیاندازیم که پیش از آنکه اصولگرا یا اصلاح طلب و یا حتی باطل باشد، رای به رژیم فاسد حاکم است. چه پاسخی برای خونهای ریخته شده خواهیم داشت. از اشک مادران داغدیده ندا و سهراب مگر می توان گذشت. دلمان در سلول های اوین در کنار احمد زیدآبادی و نسرین ستوده محبوس است و ذهنمان در خاطره عزیزانی که از دست دادیم. راهی جز این نداریم که مشتهایمان را برای کوبیدن بر سر صندوق های دروغین گره کنیم، همین امروز...
jonbesh.tahrim@yahoo.com                                                                               http://tahrimentekhabat.blogspot.com                                                                               http://www.facebook.com/tahrim.sabz

No comments:

Post a Comment

https://www.facebook.com/tahrime.entekhabat